هیچستان

سه سال پیش این موقع من پا لپتاپ و تلگرام بودم. اون زمان هنوز فیلتر نشده بود. فکر میکنم تو گروه مافیا با ربات مافیا بازی میکردیم.

علی به من میگه مور:)

اواخر آبان تا اوائل آذر برای من یاد آور تلخ ترین روزهای زندگیمه. همین یاد آوری به اندازه‌‌‌ای هست که من رو سوق بده سمت غم و اندوه.

غروب که رفتم تو حیاط ملحفه‌ها رو پهن کنم. یه سوز نسبتا سردی اومد.

امروز اولین جلسه از کلاسهای این ترمم بود.

از دوستم پرسیدم برای درمان چکار کردی؟

باورم نمیشه هفت شنبه گذشته.

ثبت نام رو بطور کامل انجام دادم. 8 واحد ارائه شد بعلاوه دو واحد نقشه خوانی که یجورایی پیشنیازه.مجموعا 10 واحد درسی!

با خودم قرار رو بر این گذاشتم که کارهام رو من بعد بصورت هدفمندی پیگیری کنم.

از دیشب که گفت جواب پاتولوژیش اومده و طبقش نیاز به شش جلسه شیمی‌درمانی داره. همش هی بغضم میگیره.